loading...
شناخت قرآن
دوستان بازدید : 3 جمعه 13 تیر 1393 نظرات (0)

سیری در آیات قرآن (1)

سوره یوسف

*بِسمِ اللهِ الرَّحمانِ الرَّحیمِ*

الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ (١)

إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (٢)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ (٣)
 

برای مشاهده ی ترجمه و تفسیر به ادامه ی مطلب مراجعه کنید...
 
for watching the meanings please click on
ادامه ی مطلب

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ الر، آن آیات کتاب آشکار است!

2 ـ ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)!

3 ـ ما بهترین سرگذشت ها را از طریق این قرآن ـ که به تو وحى کردیم ـ بر تو بازگو مى کنیم; و مسلماً پیش از این، از آن خبر نداشتى!

 

IN THE NAME OF ALLAH, THE MERCIFUL,THE COMPASSIONATE
A.L.R. HERE ARE THE SIGNS OF THE PERSPICUOUS BOOK. (1)
WE HAVE SENT IT DOWN, AN ARABIC READING (QURÄN) THAT YOU MAY LEARN WISDOM. (2)
WE RELATE TO YOU THE MOST BEAUTIFUL OF STORIES BY INSPIRING TO YOU THIS QURÄN, WHILE BEFORE THIS, YOU WERE OF THOSE WHO KNEW IT NOT. (3)

 

 

تفسیر:

«أحسن القصص» در برابر تو است

این سوره نیز، با حروف مقطعه (الف ـ لام ـ راء) آغاز شده است، که نشانه اى از عظمت قرآن و ترکیب این آیات عمیق و پر محتوا، از ساده ترین اجزاء یعنى حروف الفبا مى باشد (الر).

درباره حروف مقطعه قرآن، تا کنون در سه مورد (آغاز سوره بقره و آل عمران و اعراف) به قدر کافى بحث کرده ایم، و ضرورتى براى تکرار نیست، و دلالت آنها را بر عظمت قرآن ثابت کردیم.

و شاید، به همین دلیل است که بعد از ذکر حروف مقطعه، بلافاصله اشاره به عظمت قرآن مى کند و مى گوید: «اینها آیات کتاب مبین است» کتابى روشنى بخش، آشکارکننده حق از باطل، نشان دهنده صراط مستقیم و راه پیروزى و نجات (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ).

جالب توجه این که، در این آیه از اسم اشاره به دور (تِلْکَ) استفاده شده است، که نظیر آن در آغاز سوره «بقره» و بعضى از سوره هاى قرآن داشتیم، و گفتیم: این گونه تعبیرات همگى اشاره به عظمت این آیات است، یعنى آن چنان بلند و والا است که گوئى در نقطه دوردستى قرار گرفته، در اوج آسمان ها، در اعماق فضاى بى کران، که براى رسیدن به آن باید تلاش و کوشش وسیعى انجام داد، نه همچون مطالب پیش پا افتاده، که انسان در هر قدم با آن روبرو مى شود.

(نظیر این تعبیر در ادبیات فارسى نیز داریم، که در حضور یک شخص بلند پایه مى گویند: آن جناب... آن مقام محترم...).

* * *

پس از آن، هدف نزول این آیات را چنین بیان مى کند:

«ما آن را قرآن عربى فرستادیم، تا شما آن را به خوبى درک کنید» (إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).

هدف، تنها قرائت، تلاوت و تیمن و تبرک با خواندن آیات آن نیست، بلکه هدف نهائى درک است، درکى نیرومند و پر مایه، که تمام وجود انسان را به سوى عمل دعوت کند.

اما عربى بودن قرآن، علاوه بر این که زبان عربى ـ به شهادت آنها که اهل مطالعه در زبان هاى مختلف جهانند ـ آن چنان زبان وسیعى است که مى تواند ترجمان لسان وحى باشد و مفاهیم و ریزه کارى هاى سخنان خدا را باز گو کند، مسلّم است که اسلام از جزیره «عربستان»، از یک کانون تاریکى، ظلمت، توحش و بربریت طلوع کرد، و در درجه اول، مى بایست مردم آن سامان را گرد خود جمع کند، آن چنان گویا و روشن باشد که آن افراد بى سواد، دور از علم و دانش را تعلیم دهد، و در پرتو تعلیمش آنان را دگرگون سازد و یک هسته اصلى براى نفوذ این آئین در سایر مناطق جهان به وجود آورد.

البته، قرآن با این زبان، براى همه مردم جهان قابل فهم نیست (و به هر زبان دیگرى بود نیز همین گونه بود); زیرا ما یک زبان جهانى که همه مردم دنیا آن را بفهمند نداریم، ولى این مانع از آن نخواهد بود که سایر مردم جهان موظف باشند حداقل از ترجمه هاى آن بهره گیرند، و یا از آن بالاتر با آشنائى تدریجى به این زبان، خود آیات را لمس کنند و مفاهیم وحى را از درون همین الفاظ درک نمایند.

به هر حال، تعبیر به «عربى بودن» که در ده مورد از قرآن تکرار شده، پاسخى است به آنها که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را متهم مى کردند که، او این آیات را از یک فرد عجمى یاد گرفته، و محتواى قرآن یک فکر وارداتى است و از نهاد وحى نجوشیده است.

ضمناً، این تعبیرات پى در پى، این وظیفه را براى همه مسلمانان به وجود مى آورد که، همگى باید بکوشند و زبان عربى را به عنوان زبان دوم خود به صورت همگانى بیاموزند، از این نظر که زبان وحى و کلید فهم حقایق اسلام است.

* * *

سپس مى فرماید: «ما نیکوترین قصه ها را از طریق وحى و فرستادن این قرآن براى تو بازگو مى کنیم، هر چند پیش از آن، از آن غافل بودى» (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْکُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ).

بعضى از مفسران، معتقدند: «أَحْسَنَ الْقَصَص» اشاره به مجموعه قرآن است، و جمله «بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ» را قرینه بر آن مى دانند، و «قصه» در اینجا تنها به معنى داستان نیست، بلکه، از نظر ریشه لغت، به معنى جستجو از آثار چیزى است، و هر چیز که پشت سر هم قرار گیرد، عرب به آن قصه مى گوید، و از آنجا که به هنگام شرح و بیان یک موضوع، کلمات و جمله ها پى در پى بیان مى شوند، این کار را «قصه» نامیده اند.

حال، خداوند مجموعه این قرآن که زیباترین شرح و بیان و فصیح ترین و بلیغ ترین الفاظ را، با عالى ترین و عمیق ترین معانى آمیخته ـ که از نظر ظاهر زیبا و فوق العاده شیرین و گوارا، و از نظر باطن بسیار پر محتوا است ـ احسن القصص نامیده.

در روایات متعددى نیز، مشاهده مى کنیم: این تعبیر درباره مجموعه قرآن به کار رفته است،(1) هر چند این روایات، به عنوان تفسیر آیه مورد بحث وارد نشده است (دقت کنید).

مثلاً در حدیثى که «على بن ابراهیم» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده، مى خوانیم: وَ أَحْسَنُ الْقَصَصِ هذَا الْقُرآنُ: «بهترین قصه ها این قرآن است».(2)

در کتاب «روضه کافى» در خطبه اى از امیر مؤمنان على(علیه السلام)چنین نقل شده: إِنَّ أَحْسَنَ الْقَصَصِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَنْفَعَ التَّذَکُّرِ کِتابُ اللّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ: «بهترین داستان ها، رساترین موعظه ها و سودمندترین تذکرها، کتاب خداوند متعال است».(3)

ولى، پیوند آیات آینده که سرگذشت «یوسف»(علیه السلام) را بیان مى کند، با آیه مورد بحث، آن چنان است که ذهن انسان بیشتر متوجه این معنى مى شود که خداوند داستان «یوسف»(علیه السلام) را «احسن القصص» نامیده است، و حتى شاید براى بسیارى به هنگام مطالعه آیات آغاز این سوره، غیر از این معنى به ذهن نیاید.

اما بارها گفته ایم مانعى ندارد این گونه آیات براى بیان هر دو معنى باشد، هم قرآن به طور عموم احسن القصص است، و هم داستان «یوسف»(علیه السلام) به طور خصوص.

چرا این داستان بهترین داستان نباشد؟ با این که در فرازهاى هیجان انگیزش ترسیمى از عالى ترین درس هاى زندگى است.

حاکمیت اراده خدا را بر همه چیز در این داستان به خوبى مشاهده مى کنیم.

سرنوشت شوم حسودان را با چشم خود مى بینیم، و نقشه هاى نقش بر آب شده آنها را مشاهده مى کنیم.

ننگ بى عفتى، عظمت و شکوه پارسائى و تقوا را در لابلاى سطورش مجسم مى بینیم.

منظره تنهائى یک کودک کم سن و سال را در قعر چاه.

شب ها و روزهاى یک زندانى بى گناه را در سیاه چال زندان.

تجلّى نور امید از پس پرده هاى تاریک یأس و نومیدى.

و بالاخره عظمت و شکوه یک حکومت وسیع، که نتیجه آگاهى و امانت است، همه، در این داستان از مقابل چشم انسان رژه مى رود.

لحظاتى را که سر نوشت یک ملت با یک خواب پر معنى دگرگون مى شود، و زندگى یک قوم و جمعیت در پرتو آگاهى یک زمامدار بیدار الهى از نابودى نجات مى یابد.

و ده ها درس بزرگ دیگر در این داستان منعکس شده است; چرا احسن القصص نباشد؟!

منتها احسن القصص بودن سرگذشت «یوسف»(علیه السلام)، به تنهائى کافى نیست، مهم این است که در ما آن چنان شایستگى باشد که بتوانیم این همه درس بزرگ را در روح خود جاى دهیم.

بسیارند کسانى که هنوز به داستان «یوسف»(علیه السلام) به عنوان یک ماجراى عشقى جالب مى نگرند، همچون چارپایانى که به یک باغ پر طراوت و پر گل، تنها به صورت یک مشت علف براى سدّ جوع مى نگرند.

و هنوز بسیارند کسانى که با دادن شاخ و برگ هاى دروغین به این داستان، سعى دارند از آن یک ماجراى سکسى بسازند، این از عدم شایستگى و قابلیت محل است، و گرنه اصل داستان همه گونه ارزش هاى والاى انسانى را در خود جمع کرده است، و در آینده به خواست خدا خواهیم دید که نمى توان به آسانى از فرازهاى جامع و زیباى این داستان گذشت، و به گفته شاعر شیرین سخن، گاه در برابر جاذبه هاى این داستان «بوى گل انسان را چنان مست مى کند، که دامنش از دست مى رود»!.

* * *

 

نقش داستان در زندگى انسان ها

با توجه به این که، قسمت بسیار مهمى از قرآن، به صورت سرگذشت اقوام پیشین و داستان هاى گذشتگان بیان شده است، این سؤال براى بعضى پیش مى آید که چرا یک کتاب تربیتى و انسانساز این همه تاریخ و داستان دارد؟.

اما توجه به چند نکته علت حقیقى این موضوع را روشن مى سازد:

1 ـ تاریخ، آزمایشگاه مسائل گوناگون زندگى بشر است، و آنچه را که انسان در ذهن خود با دلائل عقلى ترسیم مى کند، در صفحات تاریخ به صورت عینى باز مى یابد، و با توجه به این که مطمئن ترین معلومات آن است که جنبه حسّى داشته باشد، نقش تاریخ را در نشان دادن واقعیات زندگى به خوبى مى توان درک کرد.

انسان، با چشم خود در صفحات تاریخ، شکست مرگبارى که دامن یک قوم و ملت را بر اثر اختلاف و پراکندگى مى گیرد، مى بیند، و همین گونه پیروزى درخشان قوم دیگر را در سایه اتحاد و همبستگى.

تاریخ، با زبان بى زبانیش نتایج قطعى و غیر قابل انکار مکتب ها، روش ها، و برنامه هاى هر قوم و گروهى را بازگو مى کند.

داستان هاى پیشینیان، مجموعه اى است از پرارزش ترین تجربیات آنها، و مى دانیم محصول زندگى چیزى جز تجربه نیست.

تاریخ آئینه اى است که تمام قامت جوامع انسانى را در خود منعکس مى سازد، زشتى ها، زیبائى ها، کامیابى ها، ناکامى ها، پیروزى ها و شکست ها و عوامل هر یک از این امور را.

به همین دلیل، مطالعه تاریخ گذشتگان، عمر انسان را ـ درست به اندازه عمر آنها ـ طولانى مى کند! چرا که مجموعه تجربیات دوران عمر آنها را در اختیار انسان مى گذارد.

و به همین دلیل، على(علیه السلام)در آن سخن تاریخى اش، که در لابلاى وصایایش به فرزند برومندش کرده، چنین مى گوید: أَیْ بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثارِهِمْ حَتّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِما انْتَهى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلى آخِرِهِم:

«فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته ام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گوئى همچون یکى از آنها شدم بلکه گوئى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده ام»!.(4)

البته تاریخى که خالى از خرافات، دروغ پردازى ها و تملق ها و ثناخوانى ها و تحریف ها و مسخ ها بوده باشد، ولى متأسفانه این گونه تواریخ کم است، و نقش قرآن را در ارائه نمودن نمونه هائى از تاریخ اصیل نباید از نظر دور داشت.

تاریخى که همچون آئینه صاف باشد، نه کژنما!، تاریخى که تنها به ذکر وقایع نپردازد، به سراغ ریشه ها و نتیجه ها نیز برود.

با این حال، چرا قرآن که یک کتاب عالى تربیت است، در فصول و فرازهاى خود تکیه بر تاریخ نکند، و از داستان هاى پیشینیان، مثال و شاهد نیاورد.

2 ـ از این گذشته، تاریخ و داستان جاذبه مخصوصى دارد، و انسان در تمام ادوار عمر خود، از سن کودکى تا پیرى تحت تأثیر این جاذبه فوق العاده است.

و به همین جهت، قسمت مهمى از ادبیات جهان، و بخش بزرگى از آثار نویسندگان را، تاریخ و داستان تشکیل مى دهد.

بهترین آثار شعرا و نویسندگان بزرگ، اعم از فارسى زبان و غیر آنها، داستان هاى آنها است، «گلستان سعدى»، «شاهنامه فردوسى»، «خمسه نظامى» و آثار جذاب نویسندگان معاصر، همچنین آثار هیجان آفرین «ویکتور هوگو» فرانسوى، «شکسپیر» انگلیسى، و «گوته» آلمانى، همه در صورت داستان عرضه شده است.

داستان، چه به صورت نظم باشد یا نثر، و یا در شکل نمایشنامه و فیلم عرضه شود، اثرى در خواننده و بیننده مى گذارد که استدلالات عقلى هرگز قادر به چنان تأثیر نیست.

دلیل این موضوع، شاید آن باشد که انسان قبل از آن که، عقلى باشد، حسّى است، و بیش از آنچه به مسائل فکرى مى اندیشد در مسائل حسى غوطهور است.

مسائل مختلف زندگى، هر اندازه از میدان حس دور مى شوند و جنبه تجرد عقلانى به خود مى گیرند، ثقیل تر، سنگین تر و دیرهضم تر مى شوند.

و از این رو، مى بینیم همیشه براى جاافتادن استدلالات عقلى از مثال هاى حسّى استمداد مى شود، و گاهى ذکر یک مثال مناسب و به جا تأثیر استدلال را چندین برابر مى کند.

و لذا دانشمندان موفق آنها هستند که تسلط بیشترى بر انتخاب بهترین مثال ها دارند.

و چرا چنین نباشد، در حالى که استدلال هاى عقلى بالاخره برداشت هائى از مسائل حسّى، عینى و تجربى است.

3 ـ داستان و تاریخ براى همه کس قابل فهم و درک است، بر خلاف استدلالات عقلى که همه در آن یکسان نیستند!

به همین دلیل، کتابى که جنبه عمومى و همگانى دارد، و از عرب بیابانى بى سواد نیمه وحشى گرفته، تا فیلسوف بزرگ و متفکر، همه باید از آن استفاده کنند، حتماً باید روى تاریخ و داستان ها و مثال ها تکیه نماید.

مجموعه این جهات، نشان مى دهد: قرآن در بیان این همه تاریخ و داستان بهترین راه را از نظر تعلیم و تربیت پیموده است.

مخصوصاً با توجه به این نکته که قرآن در هیچ مورد، به ذکر وقایع تاریخى به طور برهنه و عریان نمى پردازد، بلکه، در هر گام از آن نتیجه گیرى کرده، و بهره بردارى تربیتى مى کند، چنان که نمونه هایش را در همین سوره به زودى خواهید دید.

* * *


1 ـ «کافى»، جلد 3، صفحه 423، حدیث 6 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «بحار الانوار»، جلد 74، صفحات 135 و 292.

2 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 49 ـ «بحار الانوار»، جلد 21، صفحه 211.

3 ـ «کافى»، جلد 8، صفحه 175 ـ «بحار الانوار»، جلد 74، صفحه 354.

4 ـ «نهج البلاغه»، نامه 31 به امام حسن مجتبى(علیه السلام) ـ «بحار الانوار»، جلد 74، صفحات 203 و 221.

 

 

 

منبع:http://makarem.ir/quran

 
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 13
  • بازدید کلی : 56